دلیل زندگی
روزی حضرت عیسی ( ع ) در محلی نشسته بود . پیرمردی داشت زمین را برای زراعت آماده می کرد . حضرت گفت :" خدایا ! آرزو را از دل این مرد زایل کن ."
همان دم پیرمرد بیل خود را به یک طرف انداخت و روی زمین خوابید . ساعتی گذشت ، عیسی ( ع ) باز گفت :" خداوندا ! دوباره آرزو وامـــــــید را به او برگردان ."ناگاه پیرمرد از جا برخاست و شروع به کار کرد . حضرت از او پرسید :" چه شد بیل را بر زمین گذاشتی و باز بعد از ساعتی ، آن را برداشتی و به کار مشغول شدی ؟"
پیرمرد گفت :" در حین کار کردن با خودم گفتم تا کی باید زحمت بکشی ؟ تو پیر و از کار افتاده ای ، شاید اجل همین الان به سراغت بیاید . با این اندیشه ، از کار دست کشیدم ." وقتی روی زمین دراز کشیده بودم ، با خود گفتم :" حالا که زنده هستی ، باید کار کنی و زاد و توشه ای فراهم آوری ." این بود که باز بیل را برداشتم و مشغول به کار شدم .
با استقامت می توان امــــــیدوار بود و با امـــــــــید می توان پایداری کرد . کسی که از رسیدن به مقصود ناامــــــید شده و استقامت نداشته باشد ، همه ی مشکلات را غیرقابل حل می بیند ، چرا که امـــــــید لازمه ی تداوم زندگی است.ویکتورهوگو معتقد است :" امـــــــید در زندگی انسان همان قدر اهمیت دارد که بال برای پرندگان ."
دهخدا می گوید :" امـــــــید و آرزو آخرین چیزی است که دست از گریبان بشر بر می دارد."
- ۹۲/۰۶/۰۲